[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]

راز جاویدان

 
 
تسخیر زمان جنگ(شنبه 91 خرداد 6 ساعت 7:45 عصر )

بنام خدای مهربان

علیرضا احمدی: «ما شهیدان آگاه و استادان و معلمان و مجاهدان بزرگی را تقدیم اسلام کرده­ایم اکنون بر ملت ماست که مسئول هستند راه شهیدان را ادامه دهند... شعارها را به شعور تبدیل کنند» (قسمتی از وصیت نامه شهید علیرضا احمدی ، 1366 ، محل شهادت: ماووت عراق بتاریخ 25/12/1366).

و . . .

قدم­ها کوتاه است؛

ما را به رفتن خوانده­اند؛ باید رفت.

هرچند مسیر بلندی پیش روست؛

با قدم­های شمرده باید رفت،

آن مسیر پر سنگلاخ ناشناخته را.

... سکوت عجیبی، در فضا حاکم است و مرا با خود به قعر زمان می­برد. چه کسی می­گوید نمی­توان فضا را تسخیر کرد. حال در زمان و مکانی قدم گذاشته­ام که متعلق به جنگ و خون است و نشانگر معرفت و انسانیّت، و برای من حضوری با ارزش. نه شعاری اینجاست که گوش­ها را کر کند و نه پنداری که آینه­ها را زنگار زند. این است گذر زمان و سکوت آن. آری؛ خوب می­دانم، چه سنگین است برگشتن از دل تاریخ کهن بر عرصه­ی تنگ زمان! و می­دانم مهره­های تسبیه دانایی را در خط زمان، ردیف کردن چه دشوار است. مهره­ها را پیدا کردن و پیش هم چیدن چه آشفتگی دارد؛ ولی تمرینی زیباست بر فهمیدن و بیداری.







بازدیدهای امروز: 36  بازدید

بازدیدهای دیروز:5  بازدید

مجموع بازدیدها: 25818  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «