سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش میراثى است گزین و آداب ، زیورهاى نوین جان و تن و اندیشه آینه روشن . [نهج البلاغه]

راز جاویدان

 
 
عکس یا انجماد زمان!(یکشنبه 91 خرداد 28 ساعت 5:0 عصر )

بنام خالق وجود

 عکس = گویای اتفاق، اتفاقی غریب و قریب. عکس، چشم سومی است که صحنه ای از زمان منجمد شده را به امروز آورده است و ما گرفتارانِ زمین، سیّالی آن دم را درک نکرده و انجماد آن را لمس می کنیم؛ و عاجزیم از درک آن لحظه و اتفاق؛ و شگفتی از عجز! حیرت از ناتوانی! . . . اگر بیرون از حصار زمین که زمان نام دارد، پا نهیم؛ به گستره ی وقوع همان اتفاق، می توان حضوری در زمین آن زمان داشت و خود چشم اول حادث بود. عکس، گویای چیست؟! چهره ها هراسان و دیده ها گریان و بُهتی مبهم در سکوت دستانی که با لمس، به یقینِ جدایی می رسد! جدایی محبت! یا جدایی عادت؟ کدام؟ محبت، ریشه انسانیّت و راز انسان بودن در کائنات؛ و عادت، بر همدم بودن انسانها در همنشینی و همسفری! . . . نمی دانم؛ جواب قطعی را نمی دانم که اگر می دانستم با سیلی از افکار مجهول در مبارزه نبودم و بارها نقش بر زمین، شکست خورده ی میدان نمی شدم!

عکس گویای چیست؟ کنون انسانی نقش بر زمین، زندگی را به ورطه مرز زمین و زمان کشانده و با رقص سمای زیبایش، مستانه می رود بر آغوش یار. چشم دومی که حادث را در کاغذی منجمد کرد تا ما چشم سومی باشیم که آن را در اندک فاصله ای به طول ده سانتی متر که نه کیلومترهاست و نه فرسنگها، آن را بیابیم. چشم سومی که ما آن را شکل داده ایم در زمانی آتی از زمان حادث، آیا می تواند زبانی شود و آنچه از اندرون درک کرده را بازگو نماید؟!

حرفهایی است در چشم اول و بازیگر نقش اول ماجرا و سخن هایی منجمد شده در چشم دوم یعنی عکاس، و سکوتی عمیق مهمان چشم سوم! زمان، زمان بازیگری چشم سوم است و گامهای آن دو بازیگر، پیشتر کنار رفته و دیگر نقشی ندارند در زمین، که البته چشم اول را به زبان آوردن هنر است!

23/3/1391







بازدیدهای امروز: 5  بازدید

بازدیدهای دیروز:16  بازدید

مجموع بازدیدها: 25045  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «