هیچ شرفى برتر از اسلام نیست ، و نه عزتى ارجمندتر از پرهیزگارى و نه پناهگاهى نکوتر از خویشتندارى ، و نه پایمردیى پیروزتر از توبت و نه گنجى پرمایه‏تر از قناعت . و هیچ مال درویشى را چنان نزداید که آدمى به روزى روزانه بسنده نماید ، و آن که به روزى روزانه اکتفا کرد آسایش خود را فراهم آورد و در راحت و تن آسانى جاى کرد ، و دوستى دنیا کلید دشوارى است و بارگى گرفتارى ، و آز و خودبینى و رشک موجب بى‏پروا افتادن است در گناهان ، و درویشى فراهم کننده همه زشتیهاست در انسان . [نهج البلاغه]

راز جاویدان

 
 
جود وجودم بر ترانه ها(شنبه 91 آبان 20 ساعت 6:36 عصر )

بنام خدا

گاهی چنان وجودت به فریاد می آید که فقط سکوت ترانه خوانت، همراه افکار پرسشگرت می شود:

شمع و پروانه منم ، مست می خانه منم
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم

رسوای زمانه منم ، دیوانه منم



یار پیمانه منم ، از خود بیگانه منم
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم

رسوای زمانه منم ، دیوانه منم



چون باد صبا در به درم ، با عشق و جنون هم سفرم
شمع شب بی سحرم ، از خود نبود خبرم
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم

رسوای زمانه منم ، دیوانه منم



تو ای خدای من ، شنو نوای من
زمین و آسمان تو ، می لرزد به زیر پای من
مه و ستارگان تو ، می سوزد به ناله های من
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم

رسوای زمانه منم ، دیوانه منم



وای از این شیدا ، دل من
مست و بی پروا ، دل من
مجنون هر صحرا ، دل من
رسوا دل من ، رسوا دل من

لاله ی تنها ، دل من
داغ حسرت ها ، دل من
سرمایه ی سودا ، دل من
رسوا دل من ، رسوا دل من

خاک سر پروانه منم ، خون دل پیمانه منم
چون شور ترانه تویی ، چون آه شبانه منم
رسوای زمانه منم ، دیوان منم







بازدیدهای امروز: 15  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 25742  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «